سلام
خوب یکی میاد یکی هم میره یکی هم که رفته بود برمی گرده عینه خودم
به همین سادگی بازم شروع کردم
اومدم تا دوباره بنویسم اما اینبار تو پلرسی بلاگ اونم میدونین چی شد که ما اینو شناختیم
صفحه 10 روزنامه همشهری مورخ 21 اسفند 84
یه صفحه کامل درمورد مدیریت پارسی بلاگ و بقیه مطالبی که خوندیم و استفاده کردیمو عضو شدیم
این همه آدم خوب منم یکیش
تازه مام که اینجا حق آب و گل داریم
قبلا برا خودمون ننه سلیمه ای بودیم
وبلاگی داشتیم تو سرا ما سری داشتیم عشقیو همسری داشتیم
اما اینبار بر خلاف دفعه قبل که یکی از دوستای عزیزم همراهیم می کردتنها اومدم و مکانی دیگه انگاری که آمدم از یه شهری کوچ کنه بیاد شهر دیگه خوب احساس غربت بهش دست میده مگه اینکه همسایه های خوبی داشته باشه که حتماٌ مام داریم
حتی یادآوری اون لحظات هم برام لذت آوره
اون یار شفیقم رفت پی زندگیش که براشون ارزوی خوشبختی دارم ،حالا علی مونده و حوضش(درست گفتم؟)
تفاوتش با دفعه قبل اینه که اون ننه سلیمه پرشین بلاگ رفته شده تالاری پارسی بلاگ
والا تفکرات فکری و تراوشات ذهنی همونه
یه ضرب المثلی هست که چون دلم نمی خواد اینجابدآموزی کنم نمیگم که خر همون خره فقط پالونشو عوض کردن
البته ناگفته نمونه من انقد وارد نیستم تا بتونم از امکانات بلاگ استفاده کامل ببرم مثلاٌ
من مثل بقیه نمی تونم آهنگ بذارم یا اینکه لینکدونی باز کنم و یا اینکه کارای دیگه که سوسولیه انجا بدم
حالا اگه یاد گرفتم بعد ها بدم نمیاد که خودی نشون بدم
اما ، اما در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست ،،،،،، جا نا، جانا تو( اینجا منظور شاعر شما بود) بیا رونق این کلبه ما باش
الان بعده دوسه سالی که از چت و مت و وب و این حرفا رفته بودم بیرون یکی دو هفته ای بود که تو این وبلاگا پرسه زدم بعدش گفتم ما که بدمون نمیاد چرا برای خودمون خونه ای نداشته باشیم که همش بصورت استیجاری اینور اونور بگردیم
الان تنها دوستی که دارم تو پرشین بلاگ
2khtartanha-ziba.persianblog.com
اگه کسی خاطر ما رو میخواد یه سری هم به دوستمون که هرکجا هست خدایابه سلامت دارش بزنه که البته دو رو انگلیسی بزنه که من هرچی سعی کردم نشد
من گفتم وبلاگ تنها جائیه که آدم میتونه به اونی که نمیشناسه اعتماد کنه و غر بزنه و درد دل کنه
چششو ببنده هرچی دلش میخواد بگه
پس مام یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
یا حق